دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۷ - ۱۹:۱۰
۰ نفر

گفت‌وگو از هادی حیدری: کامبیز درم‌بخش، ازمعدود کاریکاتوریست‌های ایرانی است که آثار وی توامان در داخل و خارج از ایران مورد استقبال مردم و منتقدان قرار گرفته‌است.

درم‌بخش بیش از 50 سال همکاری دائم با مطبوعات ایران و جهان، از جمله نیویورک تایمز و نشریات آلمانی را در کارنامه خود دارد و علاوه بر شرکت در نمایشگاه‌های متعدد، آثاری از وی در برخی موزه‌های معتبر جهان  نگهداری می‌شود.

  •  آقای درم بخش! چرا کاریکاتوریست‌های ایرانی به سمت سمبلیسم بیشتر گرایش پیدا می‌کنند؟ درست است که یکی از ویژگی‌های کاریکاتور، استفاده از سمبل‌هاست اما در کشورهایی مثل ایران یا روسیه، کاریکاتور به سمت سمبل‌ها خیلی بیشتر گرایش داشته‌است. شما علت این امر را در چه می‌بینید؟

به علت فشار و محدودیت. مثلا در رژیم گذشته چون شاه را نمی‌شد کشید، من می‌رفتم مثلا شاهی پیدا می‌کردم که متعلق به زمان صفویه بود و وقتی که می‌خواستم از شاه انتقادی بکنم، آن کاراکتر را به جایش می‌گذاشتم. البته سمبلیک‌بودن برای کار ما یک نوع امتیاز مثبت است؛ چون کار را از حالت عادی و معمولی درمی‌آورد و یک کار هنری می‌شود.

  •  این سمبل‌ها از کجا برمی‌آیند و کجاها می‌شود به دنبال‌شان بود؟

 به‌هرحال، بعضی چیزها کلیشه‌ای است؛ به عنوان مثال سیب که با توجه به داستان رانده شدن حضرت آدم از بهشت، سمبل ممنوعیت شده و تقریبا در همه جا همین است.

اما بعضی‌ سمبل‌ها بومی‌ترند؛ مثلا جغد در یونان سمبل خوشبختی است و همه از آن لذت می‌برند اما در ایران جغد وجه شومی دارد. بچه که بودیم می‌گفتند جغد اگر گریه کند، یک‌نفر می‌میرد. وقتی یک جغد گریه می‌کرد من تا صبح تنم می‌لرزید و می‌ترسیدم. اینها مسائلی است که از کودکی به آدم القا می‌شود.

بعضی سمبل‌ها هم به‌طور اتوماتیک به ذهن کاریکاتوریست می‌رسد. البته متاسفانه دیده می‌شود که بعضی کاریکاتوریست‌ها از سمبل‌های بیگانه با فرهنگ ایرانی استفاده می‌کنند؛ مثلا برای سمبل مرگ یا گور از صلیب استفاده می‌کنند در حالی که اینجا کشوری اسلامی‌ است. ما وقتی قرار است به سمبلی فکر کنیم، در درجه اول باید بدانیم آن را کجا مطرح می‌کنیم.

  •  من از صحبت‌های اولیه شما چنین برداشت کردم که شما معتقدید استفاده از سمبل یک‌جور برتری است و باعث ماندگاری کار می‌شود؛ یعنی شما این‌گونه طبقه‌بندی می‌کنید که کاریکاتوریست‌هایی که از سمبل استفاده می‌کنند کارشان ماندگارتر است و سطح بالاتر است و کاریکاتوریست‌هایی که از این سمبل‌ها استفاده نمی‌کنند، یعنی کاریکاتورهایی می‌کشند که بیان در آن بیشتر است یا کاریکاتور چهره می‌کشند یا به‌هرحال کاریکاتورهایی که غیر سمبلیک است، آنها ازنظر مرتبه و شأن هنری در جایگاه پایین‌تری قرار دارند. آیا همین‌طور است؟

نخیر. اما هر کالایی یک مشتری خاصی دارد، مثلا اپرا خیلی چیز خوبی است ولی همه به اپرا نمی‌روند، باید نوعی آگاهی داشته باشند تا مخاطب آن باشند. آدم معمولی که موسیقی معمولی گوش می‌دهد، ممکن است از اپرا سر در نیاورد و ممکن است بگوید چرا اینها داد می‌زنند یا جیغ می‌کشند. رسیدن به آن مرحله که از کار هنری که در آن سمبل استفاده شده و از سطح بالایی برخوردار است، بهره‌مند شویم، نیاز به درک مقدماتی دارد.

  • بعضی‌ها می‌گفتند کارهای بدون شرح بیشتر تصویرسازی است؛ اعتقاد شما چیست؟ آیا کاریکاتورهای همراه کلام، بیشتر مطبوعاتی‌است؟

به نظر من هر کدام جای خودش را دارد. مثلا آن کاریکاتور ادیتوریال که راجع به مسائل روز و سیاسی است،‌ در بسیاری از روزنامه‌های معتبر دنیا یکی از ارکان اصلی روزنامه است و اگر مثلا کاریکاتوریست لوموند یک روز آن را نکشد، خیلی‌ها اعتراض می‌کنند که چرا امروز کاریکاتور ندارد. بعضی وقت‌ها یک کاریکاتور ادیتوریال می‌تواند بارها از یک کاریکاتور بدون شرح بهتر باشد یا بالعکس؛ مسئله این است که این را کی و کجا به کار ببریم. به نظر من یک کاریکاتوریست واقعی باید بتواند در همه این زمینه‌ها کار کند. جای اصلی کاریکاتوریست در مطبوعات است. اصلا بعد از انقلاب کبیر فرانسه، کاریکاتور در مطبوعات کم‌کم جاافتاد؛ در اوایل برای انتقادات و ضربه زدن به رقبا از آن استفاده می‌کردند.

بعدها و حدود سال40 عده‌ای از کاریکاتوریست‌های نوآور که خیلی از آنها از اروپای شرقی بودند، کار را با هنر مخلوط کردند و گفتند که فقط نباید در روزنامه باشد بلکه می‌تواند به دیوار یک منزل یا گالری نیز آویزان باشد. فکر می‌کنم کم‌کم آنهایی که خیلی اهل کار مطبوعاتی نبودند و بیشتر جذب بخش‌های هنری و نزدیک به نقاشی بودند، به سمت آن گرایش رفتند.

  • به نظر شما دلیل اینکه این همه کاریکاتوریست‌های نمایشگاهی وجود دارند، چیست؟

یکی مسئله امنیت و خطرات احتمالی است و دوم مسئله پول که موضوع جذابی برای کارهای نمایشگاهی است؛ مثلا در رومانی که نسبتا کشور فقیری است، می‌بینیم که عده زیادی کاریکاتوریست نمایشگاهی داریم. به هر حال آنها مقصر نیستند؛ مقصر یک سیستم دولتی است که این وضع را به‌وجود آورده، مثل خیلی دیگر از مسائل که با آن دست به گریبانیم. مثلا یک روزنامه‌نگار باید کارش را انجام بدهد و ترسی نداشته باشد، نه اینکه شما ممکن است کار خیلی معمولی انجام بدهید و یک وصله‌ای به شما بزنند؛ این است که اتوماتیک هنر می‌رود به سمت مسائل بی‌دردسر که البته آن هم حالت خوب و بد دارد و همه آنهایی هم که به سمت آن کارها می‌روند، موفق نمی‌شوند.

  •  به نظر شما کاریکاتور تا چه حد قدرت سازندگی یا تخریب‌کنندگی واقعی در جامعه و سیاست می‌تواند داشته‌باشد؟

من حدود 25 سال پیش به این نتیجه رسیدم که کاریکاتور سیاسی کشیدن مشکلی را حل نمی‌کند؛ یعنی به قول ایرانی‌ها بخیه به آب زدن و به قول فرنگی‌ها سر به دیوار کوبیدن است. در حقیقت، کاریکاتوریست‌ها به این مرحله رسیده‌اند که نمی‌توانند کاری بکنند؛ یعنی کاریکارتور سیاسی به زبان الکنی تبدیل شده.

البته سال‌های بین 40 بود، مثلا 60 که خودم خیلی کارها کردم، ولی من بارها متوجه شدم که سیاستمداران نه فقط داخلی بلکه در کل دنیا، نه تنها از کارهای ما ککشان هم نمی‌گزد بلکه لذت می‌برند و یک نوع شخصیت‌سازی برایشان می‌شود و اعتبار و معروفیت می‌آورد.

گاهی اوقات در عکس‌های پشت سرشان تعدادی از کاریکارتورهای چاپ شده آنها هست یا حتی پشت میز کارشان روی دیوار. من به این نتیجه رسیدم که سیاست، جای دیگر تعیین می‌شود. البته در مورد مسائل اجتماعی کاریکاتوریست می‌تواند خیلی مؤثر باشد ولی در کاریکاتور سیاسی خیلی کم می‌تواند مؤثر باشد و کسی توجه کند.

حالا شاید این نظر شخصی باشد و همکاران نظر دیگری داشته باشند. ولی به هر حال این مسئله باید روشن بشود که یک کاریکاتوریست تا کجا می‌تواند پیش رود؛ یعنی خط قرمزی که مرتب از آن صحبت می‌شود، کجاست؟ به عنوان مثال، در زمان شاه همه می‌دانستند که روحانیون را نباید بکشند. نه تنها اوایل انقلاب مشروطه، حتی بعدها یک دستور بود، ولی الان هیچ چیز مشخص و معلوم نیست. البته خیلی‌ها می‌دانند؛ شاید کسانی که خیلی سابقه دارند، می‌دانند که چه بکشند یا نکشند. ولی این مسئله از زمانی خراب شد که کاریکاتوریست‌هایی را گرفتند و سوءتفاهم پیش آمد که به جز یکی دو مورد که درست بود، چند مورد دیگر که بنده شاهدش بودم، چیز مهمی نبود؛ یعنی چیزی که باعث خشم حکومت شود نبود؛ شوخی خیلی ساده‌ای بود که خیلی هم به جایی برنمی‌‌خورد.

اما بهانه‌ای شده بود که فرض کنید روزنامه تعطیل شود. الان آنها می‌ترسند کار کنند، مدیران روزنامه‌ هم می‌ترسند که کار را از آنها قبول کنند، چون باعث تعطیلی و بیکاری خودشان و کارمندان می‌شود.

  •  بحثی که الان ما در همه زمینه‌های ادبی و هنری داریم بحث معناگرایی است. به نظر شما یک کاریکاتور باید حتما در نهایت یک پیام داشته باشد یا صرف داشتن یک موقعیت عجیب یا خنده‌دار کافی است؟

به هر حال، کاریکاتوری جالب است که آدم از آن معنا و مفهوم بیشتری را بگیرد تا اینکه یک جوک ساده و سطحی باشد. حتی در لطیفه‌ها همین‌طور است.

اینکه اثری ذهن شما را مشغول کند و لذت ببرید ـ من خودم اسمش را گذاشته‌ام قلقلک دادن مفهومی ـ خیلی ارزش دارد

کد خبر 47078

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز